دوستان عزیز! شاید این شعر از هر نظر ایراد داشته باشد پس لطف کنید اشکالاتش را هم بیان کنید. ممنون
آه از این غمها که میآید به دل وه ندانی میکشد جانا چه دل! |
|
|
|
یک نفر پیدا نشد درکت کند میگدازی بینوا!ای خسته دل! |
|
مردمان شهر تو عاشق کشند وای ازین عاشق کشی بیچاره دل! |
|
پر نشد پیمانه صبرت هنوز پرشده ازغصههای کهنه دل |
|
روزگاری آشنا بودی ولی آمد آن دم گویدت بیگانه دل! |
|
برای سوختن
آتش میخواهد،
و برای ساختن
مصالح!
اولی را داریم
ولی برای داشتن دومی ....
هیچ امیدی نیست...بگذریم!
از شخصیت حقیقی شهرام عذر میخواهم!
بدهکاری از دست ملانصرالدین فرار کرد. ملا رفت نشست قبرستان.
گفتند اینجا چرا نشستهای؟
فرمود: هر جا برود بالاخره بر میگردد اینجا!