بوی بهار

باور نمی‌کردم در نهایت می‌توان آغاز شد

بوی بهار

باور نمی‌کردم در نهایت می‌توان آغاز شد

چرا؟...

نار یا نور؟

ما ذره‌های پراکنده ایم از یک وجود!

ما از تبار یک قبیله ایم!

نار یا نور؟

همدیگر را پیدا می‌کنیم!

پس چرا این قدر درنگ؟

چرا در دوستی با هم شتاب نمی کنیم؟

چرا؟....

نظرات 2 + ارسال نظر
hamidel جمعه 27 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:19 ب.ظ http://hamidel.blogsky.com

عالی بود مجید جان

شکوفه شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:21 ق.ظ

سلام ...

ممنونم از لطفتون ...

همیشه موفق و سلامت باشید ...

در پناه حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد