بوی بهار

باور نمی‌کردم در نهایت می‌توان آغاز شد

بوی بهار

باور نمی‌کردم در نهایت می‌توان آغاز شد

زندگی هندسی

در زندگی هندسی خود به آخر خط رسیده‌ام. منحی عشق هنوز پایین است. و آیا برای یک زندگی طولانی دوباره این عمر برباد رفته‌ام را محاسبه کنم؟ آه چقدر در نوسان است تپش قلبم! گاهی به صفر می‌رسد این صاحب مرده و گاهی به توان چند عدد دو رقمی ضربانش شدیدتر می‌شود!

آهای گالیله، فیثاغورث، آهای صاحبدلان مددی! هیهات از این زندگی دایره وار! 

نظرات 2 + ارسال نظر
... چهارشنبه 22 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:20 ق.ظ http://www.tardidha.blogfa.com

به نام خدا
سلام
به این اوضاع می گن درام!!!
جز از خدا کمکی مطلب که بعیدست هیچ گالیله و فیثاغورث و کمثلهمی بتواند دردی از این وضع دوا کند.

کامروا باشید و ریاضیدانی موفق!

کوثر دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:47 ق.ظ http://www.ebrahimdaratash.blogfa.com/

سلام.تا حالا سراغ این مطالبتون نیامده بودم.جالب بود.حرف دل من رو زدید.خیلی عالی بود.
موفق باشید.
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد