در پایان زندگی زمستان1352 شروع شدم و همراه بهار 1353شکوفه زدم. چهارده تابستان و پاییز و زمستان در کویر تیرگیها-زادگاه خودم- قد کشیدم. و زمانی1369 به تبریز رفتم و زمانی1375 هم به قم آمدم. و حالا 1385هم همین جا هستم. و فردا؟...فقط خدا می داند !
ادامه...
سلام عکس بسیار زیبایی است. نمیدونم چه خاطره ای رو در ذهن شما مرور می کنه. اما مرا به یاد آرزوهای دست نیافتنی دوران کودکی میاندازد که دیگر حتی جرات به خاطر آوردن آنها را ندارم.
ساحل جون من شوخی کردم در جواب به نظر شما در مورد کتابهام. امیدوارم ببخشی. در مورد شما عرفان فقط به من گفت که از دوستانش هستی. ممنون از لطف نظر شما. خیلی خوش حالم که بالاخره یکی هم مثل شما پیدا شد که با ما هم حس باشد. از نظر شما خیلی ممنونم. نظر جالبی بود
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
به میمنت و مبارکی!
سلام
عکس بسیار زیبایی است.
نمیدونم چه خاطره ای رو در ذهن شما مرور می کنه.
اما مرا به یاد آرزوهای دست نیافتنی دوران کودکی میاندازد که دیگر حتی جرات به خاطر آوردن آنها را ندارم.
ساحل جون من شوخی کردم در جواب به نظر شما در مورد کتابهام. امیدوارم ببخشی. در مورد شما عرفان فقط به من گفت که از دوستانش هستی. ممنون از لطف نظر شما. خیلی خوش حالم که بالاخره یکی هم مثل شما پیدا شد که با ما هم حس باشد. از نظر شما خیلی ممنونم. نظر جالبی بود